فشار روانی شدیدی که پس از شکست در جنگ واپسین مصر(رمضان 702) بهوجود آمد و سپس تأثیرات روحی مرگ کرامون خاتون جوانترین زوجه(جمادیالثانی 703)، غازان خان را با یک بیماری چند ماههای روبهرو کرد که نشانههای اولیهی آن با نوعی التهاب چشم شروع شد. باتمام تلاشهایی که پزشکان مجرب برای بهبود او انجام دادند و نیز ریاضتهایی که کشید رفته رفته بدن وی ضعیف شد بهطوری که حتی توان نشستن مداوم بر روی اسب را نداشت. زمانی که هنوز در تبریز بود خواست خیالش از سرنوشت تنها فرزندش اولجایقتلغ خاتون راحت باشد پس وی را بهعقد شاهزاده بسطام فرزند برادرش اولجایتو درآورد. سپس راهی بغداد شد و خیال تهیه لوازم جنگ برای جبران شکست را در سر میپروراند که بهعلت عود بیماری و زمستان سخت از ادامهی راه برگشت و در چند روزی که با بیماری دست و پنجه نرم میکرد لشکریان و امرا و دیگر بزرگان را به نزدش فراخوانده ترس از خدا را به ایشان تأکید داشت و آنان را به عدالتمحوری و مردمدوستی و درستکاری دعوت کرد و نیز ولیعهدی برادرش اولجایتو خان را گوشزد نمود؛ در این دیدارهایی که صورت گرفت امرا و لشکریان از هدایا و بخششهای گرانبها برخوردار گشتند. پس از آن بیشتر خلوت میگزید و احوالش وخیمتر میشد تا آنکه در حوالی قزوین در تاریخ 11 شوال 703 ه.ق در سن سی و سه سالگی دارفانی را وداع گفت. باانتشار این خبر ارکان دولت و مردم به ماتم درآمد و از هرطرف مملکت فریاد زاری بلند گشت، رخت عزا پوشیده شد، پرچمها فرود آمد، سازها موزیک غم نواختند و بزرگ و کوچک پابرهنه شدند.
جنازه را غسل دادند و سپس باپیراهنی که شیخ زاهد گیلانی به غازان خان هدیه داده بود وی را کفن کرده در تابوتی طلایی قرار دادند؛ این تابوت روی اسبهای سلطنتی سوار شده روانهی شنب غازان تبریز شد. امیران و خاتونها با رخت ماتم در قالب قافلهای در تعقیب جنازه بودند.
مینیاتوری از تشییع جنازه غازان خان (جامعالتواریخ)
در طول مسیر در شهرها و روستاهای سرراه مردم لباس عزا پوشیده گریهکنان از قافله استقبال میکردند در اسنا نیز در کل مملکت ایلخانی بنابه آداب آن زمان و علامت عزا مردم لباسهای پاره پوشیدند، گلیمها را تا کردند، پارچههای سیاه از منارهها آویختند و در بازارها، جادهها و میادین جمع شده اشک چشم ریختند و اینچنین هفت روز عزاداری میکردند. در این بین محتوای وصیتنامه بههرکجا میرسید در همانجا نماز میت غایبنه برای غازان خان میگزاردند.
وقتی قافلهی جنازه به یک منزلی تبریز رسید تمام مردم شهر با رخت ماتم و ناله و ناراحتی بهاستقبال جنازه شتافتند و جنازه را با اشک چشمشان تا شنب غازان تعقیب کردند؛ چون به شنب غازان رسیدند نماز میت دستهجمعی باازحام جمعیت بسیار خوانده شد و در داخل سردابهی گنبدی که هنوز ساخت آن تکمیل نشده بود جنازه در داخل لحد چهارگشی که از چوب درخت ساج هندی تهیه شده و بازیورآلات آراسته شده بود قرارداده شد و دفن گردید. شمعها روشن شدند سنگهای قیمتی همچون یاقوت و قنادیل طلایی و نقرهای از سقف گنبد آویزان گشتند؛ ورودی آرامگاه باپردههایی از جنس اطلس و جواهرنشان پوشیده شد و فرشهای ابریشمی بر زمین گسترانیده گشت.
این ماتم تا زمانی که اولجایتو خان یا سلطان محمد خدابنده در تاریخ 2 ذیالحجه از خراسان به پایتخت آمده و بهطور رسمی بهمراسم عزاداری پایان داد ادامه داشت.
غازان خان حتی پس از وفاتش بهسبب عدالت، اعمال خیریه و اصلاحاتی که داشت بهفردی قابل احترام تبدیل شد و کرامتهای او در زبانها پیچید. از سراسر ایران نذور و قربانیها بهشنب غازان سرازیر شد و انبوه زوار این منطقه را به قطبی زیارتی تبدیل کرد.
- مطلب کاملتر و باجزئیات بیشتر دربارهی این قضیه در قالب مطالب سریالی «غازان خان عادل» در آینده نگارش خواهد یافت.
منابع:
- عبدالله شیرازی، شرفالدّین؛ تحریر تاریخ وصّاف؛ عبدالمحمد آیتی؛ تهران؛ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی؛ تهران؛ چاپ اول؛ 1372
- داود بن محمد بناکتی؛ تاریخ باکتی(روضة اولی الالباب فی معرفة التواریخ والانساب)؛ بهکوشش دکتر جعفر شعار؛ تهران؛ انجمن آثار ملی؛ 1348
- ابوالقاسم عبدالله بن محمد القاشانی؛ تاریخ اولجایتو؛ بهاهتمام: مهین همبلی؛ تهران؛ شرکت انتشارات علمی و فرهنگی؛ 1383
- Osman G. Özgüdenli, XIV. Yüzyılda Tebrîz’de Bir Hayır ve Kültür Kurumu: Şenb-i Gâzân (Gâzâniyye)”, İstanbul Üniversitesi Edebiyat Fakültesi Tarih Dergisi, Sayı ۳۷, (Prof. Dr. İsmet Miroğlu Hatıra Sayısı), (۲۰۰۲)
-A. Sayılı, "Gazan Han Türbesi Hakkında Bir Manzume", İran Şehinşahlığının 2500. Kurulduğu Yıldönümüne Armağan, İstanbul, 1971
